«سفری به بهشتِ خاکی؛ مهمانی با طعمِ اصالت در برغان»
---
تصور کنید عصری در آلاچیق حیاط عمارت خاتون در برغان هستید:
- نان داغ تنوری، با عطر دودی که از دلِ تنورِ هزارساله برخاسته، از نانوایی سنتیِ همسایه عمارت خاتون میآید.
- در راسته بازار برغان، گردوهای تازهی کوهستانی، پنیر محلیِ شیریننمک، و سبزیهای وحشی را در سبد میچینید؛ گویی دارید گنجینهای از طبیعت را جمع میکنید.
- و سپس در آلاچیق عمارت خاتون، زیر سایهی درخت قدیمی، سفرهای میگسترانید که آسمانِ آبی، مهمانناخوانده آن است...
---
این لحظه تنها یک میانوعده نیست؛ شعری است از:
- زمین: نانی که هنوز گرمای دستان نانوا را دارد.
- کوهستان: گردوهایی که رازِ بارانهای بهاری را در پوستشان پنهان کردهاند.
- عشق: پنیری که از شیرِ گوسفندانی آمده که در دامنِ دشتهای برغان چرا کردهاند.
---
عمارت خاتون، نگهبانِ اصالت، هم اقامتگاه هم صحنهگردانِ این نمایشِ بهشتی است:
- آلاچیقِ چوبیاش، قابِ خاطراتِ خانوادگی شما میشود.
- نسیمِ برغان، موسیقیِ طبیعت را برایتان مینوازد.
- و شما، تنها کاری که باید بکنید این است: بچشید، بخندید، و زندگی را در سادهترین شکلش حس کنید.
---
هشتگها:
#عمارت_خاتون #بهشت_خاکی
#سفره_برغانی #گردشگری_حسی
#لحظه_های_ناب
---
«عمارت خاتون: جایی که حتی یک عصرانه ساده هم داستانی برای روایت دارد...»